این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده.

شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده؟
در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!!
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!!


اگر موجود به این کوچکی بتوونه عشقی به این بزرگی داشته باشه پس تصور کنید ما که اشرف مخلوقات هستیم و روح و عشق خدا تو رگ و خونمونه تا چه حد می توونیم عاشق شویم، اگر سعی کنی



تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, | 5:57 بعد از ظهر | نویسنده : باربد |

 شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم!

*شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

(راس میگه ها!!!)

*شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

*شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم(واااااای...آره من ک خودم تو باغچه مون میکاشتمشون!)

*شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه(...بعضی وقتا که درس نمیشد آی حرص میخوردیم!!)

*شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم(....من به شخصه ب سنگ شوت کردن علاقه داشتم...ولی خب کم کم ک بزرگ شدم دیدم کاره زشتیه ترکش کردم!!)

*شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل(آره راستش یادم نمیاد...شما چی؟!...)

*شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم (خنک بازی بودا........)

*شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

(کار همیشگیم...!!!)

*شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن

*شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه(خیییییییلی حال میکردم با این حرکت...)

*شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد

*شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم

(.................عاشقشم هنوزم ی وقتایی....)

*شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم(هر روز بازی میکردیم...)

*شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده

*شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم...

پ.ن:

دوستان گرامى ، شماهم اگر چیزی یادتون اومداحيانا ،برام توى نظرات بنويسيد !

ممنان



تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, | 5:30 بعد از ظهر | نویسنده : باربد |

 غلط نامه

*کاج : نمايندگی انتشارات گاج در دبی

*ژنتيک : ژنی که عامل اصلی تيک زدن در انسان می باشد ( ژنِ تیک )

*هشتگرد : ۵ ( هشت ِ گرد )

*خورشت باميه : مسئوليت پختن خورشت بر عهده من است ( خورشت با میه )

*وايمکس : درنگ چرا؟ ( وای مکس ؟)

*خراب : نوعی نوشيدنی حاوی تکه های کوچک خر ( خر آب )

*شيردان : آنکه شير خوب را از بد تميز می دهد ( شیر دان)


*گشتاور: يک سری همسايه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانی های شبانه پليس را خبر می کنند. (گشت آور )

*البرز: عربها به « پرز » گويند ( اَلبُرز )

*هردمبيل: جايی که در آن بابت هر چيزی قبض صادر ميشود ( هر دم بیل )

غيرتی: هر نوع نوشيدنی به جز چای ( غیرِ تی )

*قرتی : نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو ميشود ( قر تی )

*پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مينويسد ( پن هانی )

*مختلف : مرگ مغزی ( مخ تلف )

*جدول : کسی که نياکانش علاف باشند را گويند ( جَد وِل)

*کره حيوانی : بيچاره ناشنواست ( کَر ه حیوونی )

*توله سگ : حاصل تقسيم مساحت سگ بر عرض آن ( طول سگ )

*کته ماست : آن گربه مال ماست ( کتِ ما است )

*کراچي : پس تکليف ناشنوايان چه ميشود ؟ ( کر ها چی ؟)

*سه پايه : ۳ تا آدم باحال که هميشه پايه هر حرکتی هستند

*يک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بين کلاغها

*وانت : اينترنت آزاد و بدون فيلتر ( وا نت )

*اسلواکی : نرم و خرامان گام برداشتن ( اسلو واکی )

*نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گير کرده ( نلسون مانده اون لا )


تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:غلط نامه, | 5:30 بعد از ظهر | نویسنده : باربد |

  درود

پس از وقفه اى طولانى ، دوباره اومدم !

يكم لطيفه بگم بخنديم تا پس از اين !!!

همه چی آرومه
من چقد پول دارم
یه پرایدم دارم و هی
به خودم میبالم
توی جیب راستم
پسته من میذارم
گوشیمم چه راحت
از جیب در میارم 

**********************************

تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید !
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : ماماااان من لطیفماااا …
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااافط شدی !!!
به نظر شما آلبوم دادم بیرون اسمشو چی بذارم ؟ :|

*********************************

فرهنگ لغت زنان

 

فرهنگ لغت زنان : ۱٫ آره یعنی نه ۲٫ نه یعنی آره ۳٫ ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن ۴٫ هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه اساسی ۵٫ چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم ۶٫ دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی
*******************************************
 پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه
********************************************
 

 



تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, | 5:16 بعد از ظهر | نویسنده : باربد |

 [right][right][size=200][color=#ff0000]اول تا تهش رو بخون ...[/color][/size]

اگر پارسى رو پاس بدارى ، از فرهنگت پاسدارى كردى
نگو سلام ، بگو درود ( يا درود خداوند بر شما باد )
نگو خداحافظ ، بگو بدرود
از همين الان تلاش كن تا پارس باشى 
نگو حمله ، نگو اتك ( كه بيانديشيم خارجكى هستى !!!) ، بگو يورش
نگو شروع ، بگو آغاز
نگو كوروش كبير چون جسدش رو تو گور هم ميلرزونى ؛ بگو كوروش بزرگ ...
نگو سعى ، بگو تلاش 
نگو سؤال و جواب ، بگو پرسش و پاسخ
نگو آخر ، بگو  پايان
در پايان تلاش كن پارسى رو پاس بدارى و نام فرزندات رو پارسى بزارى . مگه كوروش و داريوش چشون بود كه نام هاى عربى بايد جاشون رو بگيرن ؟ من مسلمونم ولى اسلام نبايد فرهنگ ، تاريخ يك كشور متمدن رو تغيير بده !
بسم الله نه ، به نام خدا !!!
اللهم صل على محمد و آل محمد نه ، پرورگارا ( پروردگار ما ) درود فرست بر محمد و خاندانش ( اگر خواستى بگو خاندان پاكش )
*************************************************************************
دم ابليس گرم كه حاضر نشد ريا كنه و بر آدم سجده كنه ...
 
من ایرانی نیستم چون موقعه ای که بچه بودم تو گوشم عربی خوندند
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون عربها پ ندارند به پارسها میگن فارس و ما هم همینو میگیم
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون به جای درود میگم سلام و به جای بدرود میگم خداحافظ
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون هنوز نمیدونم کورش کیه و چه کرد اما خوب میدونم این عربها کی هستند
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون به جای اینکه به کورش بگم کورش بزرگ میگم کورش کبیر
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون نمیدونم روز کورش بزرگ کی هست ( 7 آبان ) و این روز فقط درتقویم ایران نیست
♕ ♕ ♕
اینها میخواهند اصل و نصب ما ایرانیها رو بامشتی عرب کثیف مقایسه کنند و حتی به ذلت بکشند پس غیرتت کجا رفته ایرانی؟
اگه به ایرانی بودنت اهمیت میدی اینو توی وبلاگت کپی کن
♕ ♕ ♕
 
ایرانی غیرتت کجاست
 
ஜ۩۞۩ஜ
๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑
*عربها به ما آموختن به جای خوراک بگوییم
غذاکه خودشان به پیشاب شتر میگویند.
*عربها به ما آموختن دربرابر شمارش خودمان
بجای تن ازنفرکه برای حیوانات استفاده میکنند بکارببریم.
*عربها به ما آموختن که بجای واق سگ بگوییم
پارس که نام سرزمین اولیه مان است.
*عربها به ما آموختن که بگوییم شاهنامه پايانش
خوش است چون پايان شاهنامه ایرانیان از اعراب
شکست خوردند.
ایا وقت آن نرسیده که باانقلاب فرهنگی دربرابر
این چیزها ایستادگی کنیم.
۞۩ஜ═════ஜ۩۩ஜ═════ஜ۩۞
اگر ایرانی هستی اینرو تو وبلاگت کپی کن.
۞۩ஜ═════ஜ۩۩ஜ═════ஜ۩۞
 
۞۩ஜ══════════ஜ۩۩ஜ══════════ஜ۩۞۞۩ஜ══════════ஜ۩۩ஜ══════════ஜ۩۞
من ایرانی نیستم چون موقعه ای که بچه بودم تو گوشم عربی خوندند
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون عربها پ ندارند به پارسها میگن فارس و ما هم همینو میگیم
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون به جای درود میگم سلام و به جای بدرود میگم خداحافظ
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون هنوز نمیدونم کورش کیه و چه کرد اما خوب میدونم این عربها کی هستند
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون به جای اینکه به کورش بگم کورش بزرگ میگم کورش کبیر
♕ ♕ ♕
من ایرانی نیستم چون نمیدونم روز کورش بزرگ کی هست ( 7 آبان ) و این روز فقط درتقویم ایران نیست
♕ ♕ ♕
اینها میخواهند اصل و نصب ما ایرانیها رو بامشتی عرب کثیف مقایسه کنند و حتی به ذلت بکشند پس غیرتت کجا رفته ایرانی؟
اگه به ایرانی بودنت اهمیت میدی اینو توی وبلاگت کپی کن
♕ ♕ ♕
۞۩ஜ══════════ஜ۩۩ஜ══════════ஜ۩۞۞۩
****************************************************************************
درود
برخى‌ميگن نژادپرست ها يك عده آدم عقده اى هستند ، بهشون ميگم :
من نژاد پرستم ، عقده اى‌هم تويى كه به جاى اينكه زبان خودت رو پاسدارى ، ميرى دنبال عرب هاى پست ...
كارى به پيامبر و اهل بيت ندارم ، چون هميشه استثنائات وجود دارند ...
متاسفم براى ايرانى ها كه از هر 7 تن ، تنها 1 تنشون اسم پارسى دارند ...
طرفدار پاس تهران هستم .
 پس از اون تاج تهران 
 


تاريخ : دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, | 5:30 بعد از ظهر | نویسنده : باربد |

 نامدارترین سردار زن ارتش شاهنشاهی داریوش سوم یوتاببوده‌است.او نیز مانند برادرش آریوبرزن در کوهستان‌های محل نبرد، در دربند پارس، تکاب در حوالی استان کهکیلویه و بویراحمد امروزی یا نواحی بهبهان امروزی در استان خوزستان تا آخرین نفس مبارزه کرد.اما بر اثر کمبود نیرو و خیانت یک ایرانی، به دست سپاهیان اسکندر کشته و در همان محل به خاک سپرده شد.



تاريخ : دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, | 5:14 بعد از ظهر | نویسنده : باربد |

 

تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...
قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...
سرکشم چون کوه آتش آتشم... آتشفشانم..
چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم..
کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم..
من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم.
مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم..
نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم..
زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...


تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:آريايى ,, | 12:15 قبل از ظهر | نویسنده : باربد |

 صل على محمد

قاتل لنگى آمد .



تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:لنگى ,, | 12:13 قبل از ظهر | نویسنده : باربد |

 ایـــــران فرهــاد اســت و عـشــق****ایران کـوروش اســت و آزادگـــی...



ایـــران داریوش است و سازنـدگی****ايــران فردوسي است و افسانــــه...



ايــــران حـــــافـــظ اســـت و غـزل.****ايـــران مــولـوي اسـت و عرفـــــان...

 

 

ايـــران خـيام اســت و درسـتـــــی****ايـــــران فرخــي اســـت و«آزادي»...
 


ايـــــران بــــابـک اســت و قــــيـــام****ايـران افـــشين اسـت و عـــصـيان...
 
 

ايــــــران مــــازيار است و طــغــيان****ايــران کــاوه اســـــت و شـــورش...
 
 

ايــــــران آرش اســـت و رهــــايــي****ايران دار است و سربداران...


تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:ايران , كوروش, داريوش , حافظ , خيام , بابك , مازيار , آرش , آزادى , افسانه , فردوسى , فرهاد , مولوى , عرفان , فرخى , افشين , كاوه , دار ,, | 12:10 قبل از ظهر | نویسنده : باربد |

 دوست من ، من پيام تبليغاتى نميخواهم .

نام خوشتن را نام دختر مگذار كه من بيايم و سر بزنم . ببينم نوشتى بيا تبادل لينك نا خودآگاه دستم به سوى حذف پيام ميرود و با يك كليك زيبا پيامت را حذف ميكنم .

برو يك جاى ديگر پيام بنها ! من تبادل لينك 3 طرف و 1000000 طرف نخواهم !!!

حوصله ى انجام اين كار ها را نيز ندارم .

پس اينقدر پيام تبادل لينك نگذار !!!!



تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:پيام تبليغاتى نگذار عزيز من !!!, | 12:5 قبل از ظهر | نویسنده : باربد |

كدوم جنگ بايد جنگ پايانى تاريخ بشريت ميبود ؟

جنگ بوئر ؟

جنگ جهانى اول ؟

جنگ جهانى دوم ؟

جنگ كره ؟

جنگ مالايا ؟

جنگ ويتنام ؟

جنگ فالكلند ؟

جنگ ايران و عراق ؟

جنگ خليج پارس ؟

جنگ بوسنى ؟

جنگ كوزوو ؟

يا جنگ ديگرى در كمين است ؟



جنگ جهانى اول مملو از فجايع  دردناك بود  . تقريبا همه ى خانواده هاى بريتانيايى ، فرانسوى ، آلمانى و روس دست كم يكى از اعضايشان را بر اثر جنگ از دست دادند . در اين چهار كشور ، در هر شهرك و دهكده اى كه قدم بگذاريد ، سنگ يادبودى را خواهيد يافت كه نام كشته هاى جنگ بر سطح آن حك شده است . در بسيارى از اين دهكده ها مردها همه دسته جمعى به جبهه رفتند و همه كشته شدند و دهكده را بى سرپرست گذاشتند .

اما اين فاجعه ى اصلى نبود . دلخراش ترين چيز اين بود كه جنگ جهانى اول هيچ مشكلى را حل نكرد و ذره اى صلح به ارمغان نياورد . برعكس ، منجر به بروز جنگ جهانى دوم و رنج و بدبختى و مرگ و ويرانى به مراتب بزرگتر و گسترده تر شد .

كسانى كه نامشاون بر سنگ هاى يادبود حك شده ، ايمان داشتند كه براى صلح ميجنگند . بسيارى از آنها با خرسندى از جان خود گذشتند ، چون باور داشتند كه براى پايان « آخرين جنگ تاريخ بشريت » مبارزه ميكنند .

پس چه شد كه نتيجه اى كاملا خلاف به دست آمد ؟ دليلش خطاهاى بزرگ و حوادث كوچك بود ؛ به خصوص ، حادثه اى آنچنان كوچك كه در هنگام وقوع ، توجه هيچ كس را جلب نكرد . اين حادثه در گرماگرم نبرد سُم ( نام منطقه اى كه در آن بخشى از جنگ جهانى اول رخ داد ) ، در يك سنگر آلمانى رخ داد . يك خمپاره ى بريتانيايى خندق را در هم كوبيد و همه ى سربازان مستقر در آن را جز يك تن  كشت كه بر حسب تصادف محض ، تنها صورتش بر اثر اصابت تركش خمپاره مجروح شد . او زنده ماند . زنده ماند تا جنگ ديگزى را آغاز كند .

نام او ، آدولف هيتلر بود !!! خوشا با حال هيتلر ... بدا به حال دنيا !!!

 



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 29 صفحه بعد
  • فال روزانه
  • آریس پیکس